کد مطلب:77494 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:254

خطبه 010-حزب شیطان











و من خطبه له علیه السلام

یعنی بعضی[1] از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«الا و ان الشیطان قد جمع حزبه و استجلب خیله و رجله»

یعنی آگاه باشید و به تحقیق كه شیطان كه ابلیس باشد جمع كرده است طایفه ی خود را و در یكجا كشانیده است سواران و پیادگان خود را. كنایه است از جمع آوری كردن رئیس قوم متكبرین[2] عاصی از اطاعت داعی به حقی، مر طایفه و قبیله ی خود را از برای هیجان[3] فتنه و فساد در دین، زیرا كه این اجتماع لازم دارد آن اجتماع را، چه تا دسته ای از جنود باطنی شیطان جهل در امر نكرا و شری متفق و جمع نشوند، جمعیت گروه شریری بر فتنه و شری البته جمع نخواهند شد.[4].

«و ان بصیرتی لمعی»[5].

یعنی آگاه باشید كه بینایی در دین و دنیای من هر آینه با من است و از برای من غفلتی از حق دست نمی دهد. زیرا كه امیرالمومنین علیه السلام از اعلا علیین و از عالم علم است و حقیقت علم چگونه با جهل و غفلت جمع بشود.

«ما لبست علی نفسی و لا لبس علی.»

یعنی هرگز تلبیس بر نفس خودم[6] نكرده ام، یعنی حقیقت و اصل خودم را كه عین علم است، ملبس به لباس جهل نكرده ام و فطرت اصلی خودم را از دست نداده ام و

[صفحه 181]

ذات نورانی من محاط و مختفی[7] به جهل طبیعت نگشته است، بلكه جهل طبیعتم را منور به نور علم ساخته ام و او را محجوب به شعاع[8] نور علم گردانیده ام و تلبیس كرده نشده است بر من و كسی نتوانسته است كه مشتبه سازد بر من امری را، نه شیطان داخلی و نه شیطان خارجی. اما شیطان داخلی زیرا كه سلطان قوتین شهویه و غضبیه كه واهمه است، كه به این دو قوه امر را بر سلطان عقل مشتبه می سازد و شر را به صورت خیر و ضر را به سیمای نفع، جلوه می دهد، مطیع[9] منقاد قوه ی عاقله ی ایشان است. و از اطاعت او سرپیچان نیست و خیانت به او نمی تواند كرد. چنانكه از آن حضرت مروی است كه گفتند كه من شیطانم را دو دفعه مسلمان كرده ام، یعنی نظر به دو قوه ی شهویه و غضبیه ی او كه منقاد و مطیع عاقله ی او شده اند. و اما شیطان خارجی، زیرا كه رب النوع آنها و رئیس حقیقی آنها كه موسوس در صدور ناس است. به مثل آنچه مذكور شد، فریفته عاقله و خادم و چاكر او باشد، پس البته مكر و حیله ی جنود و اعوانش مخفی بر مخدوم و مولای او نخواهد بود. پس هر گاه خدعه ی خادعین ظاهر باشد، پس البته چیزی را نمی توانند[10] متشبه كرد و در قرآن مجید حكایت از قول شیطان شده (فبعزتك لاغوینهم اجمعین، الا عبادك منهم المخلصین)[11].

«و ایم الله لافرطن لهم حوضا انا ماتحه.»

یعنی سوگند به خدای تعالی كه هر آینه پر خواهم كرد از برای ایشان حوضی را كه من سقای آن باشم، چون حوضهای صحرا از سیل پر می شود و سپاه شبیه به سیل می باشند در خراب كردن به هر جائی كه بگذرند. امیرالمومنین علیه السلام در تهدید قوم عاصی می گوید كه پر خواهم ساخت حوض معسكری را از سیل سپاه عظیمی كه سقا و امیر آن و صاحب تصرف در آن خودم باشم، نه اینكه امیر دیگر تعیین كنم بر آن عسكر و خودم به نفس نفیس مباشر این جهاد خواهم شد كه باعث كمال قوت آن جیش و عسكر گردد.

[صفحه 182]

«لا یصدرون عنه و لا یعودون الیه.»

یعنی به صفتی باشد آن حوض و عسكر كه ایشان نتوانند كه رجوع از او كنند و رو بگردانند، به تقریب آنكه محاط به آن جنود شده اند[12] و مفری نداشته باشند و عود به سوی او و روی به محاربه نیز نتوانند آورد، چه قوت و توانایی مقابله و مقاتله ی با آن عسكر را نخواهند داشت، پس به غیر از اینكه به هلاكت دنیا و عقبی گرفتار شوند نصیبی نخواهند داشت.[13].

[صفحه 183]


صفحه 181، 182، 183.








    1. چ: و بعضی.
    2. چ: متكبر.
    3. چ: از هیجان.
    4. اصل: البته نخواهند شد، ن: البته جمع نخواهد شد.
    5. و در همه ی نسخه های دیگر: و ان لمعی بصیرتی.
    6. چ: خود.
    7. اصل: مخفی.
    8. ن و چ: شعاع.
    9. چ: و مطیع.
    10. چ: نتوانند.
    11. ص / 82.
    12. ن و چ: شده.
    13. ن: «پس به غیر از... تا آخر» را ندارد.